پای چپ



آمدن عید مبارک بادت!

بعد از کلی جون کندن تونستم رمز ورود و اسم وبلاگ رو پیدا کنم ! جدی باید یه فکر اساسی بکنم ، اینجوری همیشه نصف روز باید بازی فکری انجام بدم که پنیر منو کی جابه جا کرد !

ملالی نیست جز تموم شدن نوروز .که جدن حالی امسال بابا نوروز به ما داد! من و حامد تا حالا این قدر با هم زندگی نکرده بودیم ، منظورم اینه که دو هفته صبح تا شب ور دل هم بودیم و حتی 5 دقیقه جز موارد ضروری ! از کنار هم تکون نخوردیم و تا تونستیم به جون هم غر زدیم و گاهی هم البته دست به یخه شدیم !

خلاصه اصلن عید خوبی نبود،وقتی اول سال 6 تا آمپول بزنی میفهمی نوروز چه خوبه !!

یه بار هم بیشتر نرفتیم عید دیدنی ، یه بار هم رفتیم تا کلیدر که اون قسمتش بد نبود البته اگه این حامد دوباره گیر الکی به من نمی داد که مثلا شب تو جنگل آتیش درست کنیم و لابد تا صبح هم کنار آتیش بابا کرم برقصیم !

صبحی که اول پای چپمو گذاشتم بیرون تو دلم گفتم امروزو خدا به خیر بگزرونه ولی فورا بر جدو آباد شیطون گور به گور شده لعن کردم ، ولی پای چپ کار خودشو کرد ، اولش که با این حامد نامعلوم الحال ! زدیم به تیپ هم ، بعد با شکم گشنه برو کتاب اذرو پس بده که سرویس هم اشتباه سوار شی و یکککککککککککک ساعت معطل شو و جریمه دیرکرد کتاب و بعدش بیا ببینی به اتفاق پدر و مادر پشت در موندی و یک ساعتی علافی و ...تازه ساعت 4 ناهار بخوری اونم از صبح که ناشتا رفتی ورزش بلکه سه کیلو و چهارصد گرم چاق شدنت رو جبران کنی .

الهی شکرت.